جدول جو
جدول جو

معنی علی بدراوی - جستجوی لغت در جدول جو

علی بدراوی
(عَ یِ بَ)
ریاضی دان بود. او راست: علم الحساب، که در سال 1257 هجری قمری در بولاق به چاپ رسید. (ازمعجم المؤلفین بنقل از اکتفاءالقنوع فندیک ص 456)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ زَ)
ابن سلیمان زهراوی. مکنی به ابوالحسن. عالم در حساب و هندسه و طب و تفسیر و فقه و زبان عربی بود و بسیاری از علوم ریاضی را نزد مسلمه بن احمد مجریطی آموخت و مدتی نیز مصاحب او بود. وی پیش از سال 398 هجری قمری میزیست. او راست: 1- کتاب الارکان، که در معاملات بر طریق برهان است. 2- کتابی در تفسیر قرآن. (از معجم المؤلفین از الصلۀ ابن بشکوال ج 1 ص 406، بغیهالملتمس ص 410، هدیه العارفین ج 1 ص 686، عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 2 ص 40 معجم الاطباء احمد عیسی ص 306، تراث العرب العلمی ص 306)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن محمد بن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی، مشهور به زمزمی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی زمزمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
عاصی عاملی کفراوی. متوفی در حدود سال 1300 هجری قمری در نجف. او راست: حاشیه ای بر معالم. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن عبدالله بن احمد بحرانی. فقیه و متکلم قرن یازدهم هجری است. او راست: 1- کتابی در فقه. 2- منار السعادات فی اصول الاعتقادات. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 80)
ابن عدنان بحرانی. وی شاعر بود و در اواخر عمر ساکن بصره گشت و در سال 1355 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 745)
ابن محمد بن علی بن اسماعیل بن محمد بن علی بن احمد بن هاشم بن علوی بن حسین غریفی موسوی بحرانی. رجوع به علی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری. وی در رجب سال 1251 هجری قمری در ’ببلاو’ یکی از قرای تابع ’دیروط’ از استان ’اسیوط’ در مصر متولد شد. و تحصیلات خود را در ازهر انجام داد. از جمله استادان او محمد صاوی و انبابی و منصور کساب و شیخ علیش بوده اند. سپس در دارالکتب خدیویه به کار پرداخت و آنگاه به سمت نقیب اشراف در دیار مصر منصوب شد و سرانجام به ریاست جامع ازهر تعیین گردید و آنگاه از این سمت استعفا داد و در سوم ذیقعده سال 1323 هجری قمری درگذشت. اوراست: 1- الانوار الحسینیه علی رساله المسلسل الامیریه، در حدیث. 2- رساله فیما یتعلق بلیله النصف من شهر شعبان. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 182). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: تراجم اعیان القرن الثالث عشر احمد تیمور ص 81. معجم المطبوعات سرکیس ص 522. فهرس الخدیویه ج 1 ص 274. الاعلام الشرقیۀ مجاهدج 2 ص 140. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 143. التاریخ الحسینی محمود ببلاوی ص 57. لمحه فی تاریخ الازهر علی عبدالواحد وافی ص 90. فهرس الازهریه ج 1 ص 295 و ج 2 ص 260
لغت نامه دهخدا
(عَ قِ)
دهی است از بخش گوران، شهرستان شاه آباد واقع در 24 هزارگزی شمال باختری گهواره و یک هزار و پانصدگزی با نهر. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 200 تن سکنه. آب آن از سراب گردکان - لارتامین می شود. و محصول آن غلات، حبوب، سبزی، صیفی، و لبنیات است اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند وراه آن مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا